سالهای سال ، درخت سیب اسم خدا را زمزمه کرد و با هر زمزمه ای سیبی سرخ بدنیا به آمد. سیب ها هر کدام یک کلمه بود. کلمه های خدا. مردم کلمه های خدا را می گرفتند و نمی دانستند که درخت اسم خدا را منتشر می کند درخت اما می دانست، خدا هم. درخت اسم خدا را به هرکس که می رسید می بخشید. آدم همه اسم خدا را دوست داشتند . بچه ها اما بیشتر . و وقتی سیب می خوردند ، خدا را مزمزه می کردند و دهانشان بوی خدا می گرفت. درخت سیب زیادی پیر شده بود خسته بود . درخت ,کلمه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اپیزودهای یک زندگی عکس هنرمندان شـــب وصــــالم آرزوســـــــت خرید بلیط هواپیما استاد و مدرس ایمنی آتش نشانی گرمایش برودت پارس بازرگانی زرمهد گوهر آرمین فروشگاه لوازم ماهیگیری امیر فروشگاه اینترنتی پرستیژ بلاگ و روزمره ها